تفنگ اسباب بازی یوزی نوعی نمایش وانمودی است اما محتوای آن در مورد درگیری و خشونت است.
زمانی که صحبت از تاثیر بازی جنگ بر رفتار کودکان می شود، نظرات متفاوت است.
مالوی و مک موری شوارتز (2004) در بررسی ادبیات خود در مورد بازی جنگ و تهاجم، در مورد دو نظریه صحبت می کنند که عموماً بر این حوزه مسلط هستند.
از یک سو، استدلال شد که برای کودکان سالم است که احساسات قدرت و کنترل را کشف کنند، یاد بگیرند خودتنظیم شوند و تمایز بین یک بازی و واقعیت را از طریق بازی جنگی درک کنند.
برخی از محققان معتقدند کودکانی که در تفنگ بازی وانمود میکنند و با اسباببازیهای جنگی بازی میکنند، معمولاً هدف آسیب رساندن به یکدیگر را ندارند و اغلب صدمات متحمل شده صرفاً به دلیل ماهیت فعالیت است.
هارت و ناگل (2017) به حمایتی دست یافتند که منع پرخاشگری بازیگوشی کودکان می تواند برای رشد آنها مضر باشد زیرا پرخاشگری بازیگوش به تحریک مهارت های شناختی، اجتماعی و ارتباطی کمک می کند.
این نظریه که محروم کردن کودکان از نزاع تفنگ بازی منجر به نقص در رشد اجتماعی، عاطفی و جسمی کودکان می شود نیز در مطالعه قبلی توسط هارت و تانوک (2013) حمایت شده است.
آنها همچنین مبارزه بازی را شامل ارتباط و همکاری بدون قصد واقعی برای آسیب تعریف کردند.
این نوع تفنگ بازی می تواند شامل اسباب بازی های جنگی (مانند تفنگ و شمشیر) و بازی جنگی باشد.
تمایز مهمی بین تعریف پرخاشگری وجود دارد که بیان می کند رفتار پرخاشگرانه مستلزم میل به صدمه زدن به کسی است (اسمیت، مکی و کلیپول، 2015)، و تعریف هارت و تانوک (2013) از مبارزه بازی.
به نظر می رسد آنچه این نویسندگان پیشنهاد می کنند این است که کودکان تمایز بین قلمرو بازی و واقعیت را درک می کنند، بنابراین آنها رفتارهای مربوط به جنگ را در تعاملات روزانه خود حمل نمی کنند.
Fehr و Russ (2013) نیز مطالعه و تأیید کرده اند که پرخاشگری در بازی وانمودی نشان دهنده پرخاشگری واقعی و فیزیکی نیست و در واقع با رفتار اجتماعی در کلاس درس مرتبط است