هنگامی که ملکه ویکتوریا، همیشه پیشرو، در سوگ مادام العمر به دلیل از دست دادن همسرش در سال 1861 رفت، دوره ای از رمانتیسم بر سر مرگ و سوگواری را برانگیخت.
مراسم عروسک روسی تشییع جنازه با دستههای بزرگ، سنگ قبرها و مقبرههای مزین و پرترههای مرگ، روز به روز مفصلتر میشد.
این تشییع جنازه های دیدنی راه دیگری برای نشان دادن علنی ارزش یک فرد از طریق کالاهای مادی بود.
عزاداری طولانی بود و به مراحلی تقسیم می شد که هر کدام لباس و آداب مخصوص به خود را داشت.
عروسکها تلویزیون قدیمی این روندهای اجتماعی را با لباسها و حجابهای عزاداری مینیاتوری منعکس میکردند.
حتی پدران به ساختن تابوت هایی به اندازه عروسک برای دخترانشان معروف بودند، همان کاری که پدر ممکن است امروز برای بچه ها خانه عروسکی بسازد.
این امر مرضی یا آزاردهنده تلقی نمی شد.
از نظر ویکتوریاییها، مرگ و غم و اندوه حقایق بسیار زیادی از زندگی بودند و زمان بازی فرصتی بود برای انجام یک تمرین دویدن قبل از اینکه بچهها چیز واقعی را تحمل کنند.
عروسکهای مدل پالتو چرم بیسکو این واقعیت را منعکس میکردند که زندگی شکننده و شکستنی است و بدن انسان نیز همینطور.
برای طبقات بالا، اجساد آنها با ارزش، محافظت و به یادگار ماند.
برای طبقات کارگر، بدن آنها شکسته، فراموش شده، از بین رفته بود.
اینها بدنههایی بودند که در مونتاژ عروسکها استفاده میشد و تنها بخشی از ماشینآلات تولید انبوه محسوب میشد.
و قبل رفع فیلتر اینستاگرام از آمدن قوانین کار، کودکان بخشی از این زحمت بودند.
برای کارگران، تلاش فیزیکی منجر به درد، سوزش انگشتان، سفت شدن پشت، پوست سوخته در کوره شد.
اما بدنه های طبقه کارگر نیز به عنوان مواد اولیه مورد استفاده قرار می گرفتند.
کلاه گیس های عروسکی معمولاً از موهای انسان که از دختران طبقه کارگر خریداری می شد ساخته می شد.
در واقع، این فرآیند اعضای بدن طبقات کارگر را به بازیچه طبقات بالا تبدیل کرد.
- منابع:
- تبلیغات: